کد مطلب:312007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:308

وصیت نامه
وصیت نامه فاطمه (علیها السلام) به عبارت های مختلفی كوتاه و طولانی نقل شده ولی آنچه مسلم است اینكه: از جمله سفارش های دختر پیغمبر این بوده است كه جنازه او شب دفن شود.



بخاری درصحیح ضمن روایتی ازعایشه نقل می كندكه:



علی جنازه فاطمه را شب به خاك سپرد و بر او نماز گزارد و به ابوبكر اجازه حضور نداد.(1)



این وصیت نامه نیز در كتب معتبر شیعه از دختر پیغمبر نقل شده است:



«پس از نام خدا» فاطمه دختر محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گواهی می دهد:



«خدایی جز خداوند یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده او است. فاطمه گواهی می دهد: بهشت و دوزخ راست است و بی هیچ گمانی قیامت خواهد آمد و خدا مردگان را از گور خواهد برانگیخت. علی! من فاطمه دختر محمدم، خدا مرا به تو تزویج كرد، تا در دنیا و آخرت از آنِ تو باشم، تو از هركس به من نزدیك تری. مرا شب غسل بده و كفن كن و شب به خاكم بسپار. هیچ كس نباید از این موضوع باخبر شود. تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز رستاخیز سلام می رسانم.» وصیت نامه هایی طولانی تر از این نیز نوشته اند. شیخ كلینی(رحمه الله)كه از بزرگان علمای شیعی است می گوید: فاطمه (علیها السلام) هنگام مرگ وصیت كرد: هفت قطعه زمین ملك او كه «دلال» و «مبیب» و «حسنا» و «برقه» و «صافیه» و «عواف» و «مشربه امّ ابراهیم» نام داشت در تصرف علی (علیه السلام)و پس از او در تصرف حسن (علیه السلام) و پس از او در تصرف حسین (علیه السلام) باشد و پس از او با ارشد اولادش. او خدا و مقداد و زبیر را شاهد گرفت و علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز وصیت نامه را نوشت.



این هفت قطعه زمین را مردی یهودی، مخیریق نام، به پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بخشید و خودش در جنگ احد كشته شد ولی پس از مرگ پیغمبر، ابوبكر به عنوان اینكه من از محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) شنیده ام ما پیغمبران ارث نمی گذاریم، این اراضی و ساختمان های آن را تصرف كرده، جزو بیت المال نمود و به فاطمه (علیها السلام) و زن های پیغمبر بهره ای نداد و چون فاطمه (علیها السلام)خود را مالك آن ها می دانست از این رو سهم ملكی خود را به علی (علیه السلام) و به اولادش واگذار كرد.



فاطمه (علیها السلام) شاید مقارن ظهر از دنیا رفت ولی طبق وصیت نامه اش، غسل او تا شب به تأخیر افتاد. علی (علیه السلام) در دل شب با چشم گریان و دل پردرد با كمك چند نفر از خویشان و یاران وفادارش بدن دختر پیغمبر را در خاك تیره پنهان نمود. در آن حال محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)را مخاطب ساخت و به وی گفت: پیغمبر گرامی! سلام من بر تو باد. ای محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)! ای فرستاده خدا! از طرف دخترت زهرا كه به زیارتت می آید، از دخترت كه در خاك تیره، در بقعه تو(1)می آرمد، از فاطمه كه خدا او را خیلی زود به تو ملحق ساخت، به حضرتت درود می فرستم.



صبرم در مصیبت فاطمه بسیار كم است و فاجعه سیده زنان نیروی شكیب را از علی گرفته.



چه كنم، ناچارم به پیروی از سیره نیكوی تو در این مصیبت شكیبایی را پیشه خود سازم. چه مصیبت از این بزرگ تر! پیكر تو در آغوش من جان داد، من تو را در گور خواباندم، من صبر می كنم تا خدا چنانكه فرموده بهترین پاداش را به من دهد. «إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».



امانت برگشت، گرو گرفته شد، زهرا از دستم رفت. چه قدر زندگانی بعد از دختر پیغمبر سخت و ناگوار است! و چه اندازه گیتی در نظرم پست و زشت می نماید.



اندوهم بی پایان و خوابم اندك است. این غصه تا هنگامی كه خدا مرا به تو برساند، از دلم بیرون نخواهد آمد.



چه زود دست قدرت كردگار میان ما جدایی انداخت، من به خدا درد دل می كنم.



ای پیغمبر محبوب! از دخترت بپرس تا از جفایی كه امتت به او و به من كرده اند به تو خبر دهد. چه غصه ها كه در دل زهرا پنهان بود و نمی توانست اظهار كند ولی حالا كه به تو پیوسته، حالا كه به خدا ملحق شده، دردهای پنهان را خواهد گفت. می بینم در این هنگام شكیبایی پسندیده تر است.



اگرملاحظه ازكسانی كه بر ما دست یافتند، در میان نبود، برای همیشه در كنار قبر تو جا گرفته و بر این مصیبت بزرگ چون زن بچه مرده می گریستم. خدا بیناست، پیكر دخترت پنهانی به خاك می رود ولی حقش را به زور گرفته و آشكار از ارث پدر محرومش می سازند، با اینكه فاطمه یگانه فرزند تو است و دیری نیست كه تو از این جهان رفته ای.(1)



همچنانكه در تاریخ تولد و سال زناشویی و مدّت عمر دختر پیغمبر اختلاف است، روز مرگ وی نیز نزد همه یكی نیست. در چند صفحه پیش نوشتیم، بعضی می گویند تا ششماه پس از مرگ پدر زنده بود.



طبق نوشته كلینی، هفتاد و پنج روز پس از پدرش زنده بود(2) ودر صورتی كه پیغمبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دربیست و هشتم ماه صفر رحلت نموده باشد، بایدگفت در دوازدهم تا چهاردهم ماه جمادی الأول سال یازدهم هجری بدرود زندگانی گفته است. ابن شهر آشوب معتقد است، در سیزدهم ربیع الآخر سال یازدهم هجری وفات یافته(1) به هرحال زندگانی او را بعد از پدر از چهل روز تا شش ماه نوشته اند.